زمان تشکیل ارکستر ملل به سرپرستی «پیمان سلطانی» که آن زمان به نام «تختجمشید» شناخته میشد، امید بسیاری در دلها زنده کرد.
وجود ارکستری منسجم و پرکار که میتوانست نقطه پوششی برای نقصان فعالیتهای ارکسترهای دولتی در ایران باشد، این ارکستر اما به علت مشکلات پیش آمده هیچگاه نتوانست به اهدافی که مد نظرش است، دست یابد که مهمترین علل این مشکلات عدم حمایت مالی از آن بود.
این ارکستر اما کج دار و مریز همچنان به فعالیتهای خود ادامه داده و برنامههای پرقدرتی را برگزار میکند. «سلطانی» همچنین هماکنون به عنوان دبیر بخش موسیقی «ایکوم» فعالیت میکند و اهداف فراوانی را برای آن در نظر گرفته است. در باب تمام این مسایل با او به صحبت نشستهایم.
- از لغو کنسرت اردیبهشت ماه بگویید، این موضوع دلیل خاصی داشت؟
- لغو کنسرت اردیبهشت ماه موضوع آنقدر مهمی نیست که بخواهیم بزرگش بکنیم. متاسفانه انعکاس خبری این موضوع چندان درست نبود. ما قرار بود اواخر اردیبهشت ماه کنسرتی داشته باشیم که بعد از مراجعه به تالار وحدت متوجه شدیم زمانی که قرار بود برنامه ما برگزار شود، به برنامه ارکستر ملی اختصاص یافته است.
مسئولان تالار وحدت به ما اعلام کردند که کنسرت را میتوانیم یک هفته قبل و یا بعد از آن تاریخ برگزار کنیم، اما از آنجایی که روز اول خرداد در تاریخ ایران باستان روز نامگذاری کودکان در ایران بود، اصرار داشتم تا برنامه در همان روز برگزار شود. به نظر میرسد که طی اساسنامهای که در بنیاد رودکی وجود دارد اولویت اجرای برنامه در تالار وحدت به ارکسترهای آنها اختصاص دارد. علاوه بر تعیین زمان رزرو باید قرارداد رسمی وجود داشته باشد، در غیر این صورت احتمال لغو برنامه وجود دارد.
- چرا این برنامه را هم درست مثل برنامههای قبلی خود در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار نکردید؟
- من دیگر هیچ علاقهای به اجرای برنامه در این سالن ندارم زیرا تالار بزرگ وزارت کشور فاقد هرگونه نظام اداری و ساختاری است. همچنین امکانات برگزاری کنسرت در آنجا صفر است. همچنان معتقدم تالار وحدت مهمترین و مجهزترین سالن اجرای کنسرت در ایران است.
- به هنگام تاسیس «ارکستر ملل» این امید وجود داشت که این ارکستر با اجرای برنامههای منظم تبدیل به یکی از ارکسترهای مهم کشور شود اما این اتفاق تا امروز محقق نشده است، دلیل این مسئله چیست؟
- در تمام دنیا ارکسترهای بزرگ پشتوانه فرهنگی کشورشان محسوب میشوند، برای مثال ارکستر سمفونیک برلین، لندن و پاریس به عنوان سمبل فرهنگی کشورشان مطرح هستند، این در حالی است که همه این ارکسترها از نظر مالی زیانده هستند، با این حال همچنان و به شدت مورد حمایت قرار میگیرند.
داشتن فعالیت مستمر برای یک ارکستر قبل از هر چیز نیازمند پشتوانه قوی است که ما در حال حاضر از آن محروم هستیم. ارکستری با این حجم هزینههای زیادی در بردارد که یا باید توسط اسپانسر تامین شود و یا توسط دولت.
این در حالی است که اسپانسرهای بخش خصوصی حضور مستمر ندارند و دورهای هستند و اسپانسر دورهای نمیتواند یک ارکستر ثابت را تامین کند. من برای اجرای هر برنامهای حداقل ناگزیر به صرف 6 ماه وقت هستم تا بتوانم اسپانسری برای تامین هزینههای کنسرت پیدا کنم و در این میان از هرگونه حمایت دولتی محروم هستیم.طی این مدت بارها به مرکز موسیقی مراجعه کردهام تا آنها حمایتهایشان را به سمت ارکستر معطوف کنند که تا امروز موفق نشدهام.
البته قبل از سال 86 رئیس دفتر موسیقی قولهایی برای حمایت از ارکستر دادند، اما از آنجایی که بیم دولتی شدن ارکستر و ایجاد توقعات میرفت این مسئله محقق نشد، در حال حاضر تنها مرکز موسیقی تالار رودکی را صرفا برای تمرین در اختیار ما قرار داده است.
- به این ترتیب و با توجه به این مشکلات ارکستر ملل چهطور سرپا مانده و به حیات خود ادامه داده است؟
- طبیعی است که نداشتن مشکلات مالی میتوانست کمک کند که ما اجراهای بهتری داشته باشیم و تنها دغدغه موسیقی را داشته باشیم.
به نظرم مسئولان و سیاستگذاران موسیقی باید به این نکته توجه داشته باشند که نبود این نوع مشکلات به هنرمند اجازه خلق آثار با کیفیتتری را میدهد، البته مرکز موسیقی طی این سالها همواره اعلام کرده است که دلیل این عدم حمایتها به دلیل تنگدستی و عدم بودجه کافی است، درست در همین جاست که با سؤالی مواجه میشویم؛ چهطور صرف هزینههای هنگفت برای گروهها و افراد خاص در این بودجه میگنجد؟ و این تبعیضهای واضح سؤالی است که مدام برای من مطرح است؟ صرف هزینه 6 میلیون تومانی برای اجرای یک سمفونی، آن هم در شرایطی که گروههای دیگر از کوچکترین امکانی محروم هستند چه معنایی میتواند داشته باشد؟
من شخصا نگران این مسائل نیستم، اما بروز پیدرپی این اتفاقات نشان از این دارد که تا چه حد رابطههای خاص میتواند بر روند فعالیتهای هنری تاثیر بگذارد.
- در شرایطی که برگزاری کنسرت و برنامههای موسیقایی با چنین مشکلات ریز و درشتی دست و پنجه نرم میکنند، به اتکای چه پشتوانهای دست به تاسیس ارکستری با این حجم زدید؟
- تشکیل این ارکستر به پیشنهاد سازمان میراث فرهنگی بود، در حال حاضر 4 قرارداد با این سازمان داریم که تا این ساعت آنها حتی به یکی از تعهداتشان هم عمل نکردهاند. اما زمانی که هیاهوی عجیب و غریب برنامه ارکستر ملل در تخت جمشید شکل گرفت من چارهای جز ادامه کار نداشتم. در واقع من در شرایطی بودم که اگر کار را در آن برهه متوقف میکردم باید برای مدت طولانی فعالیتهای موسیقایی خودم را متوقف میکردم، همین باعث شد که با رفع و رجوع مشکلات مالی ارکستر را سرپا نگه دارم.
من به عنوان وظیفه شخصیام برای ارتقای موسیقی زحمت بسیاری کشیدهام و در این شرایط از کوچکترین امکاناتی بیبهره بودم. طی این سالها برای بیش از 100نفر در عرصه موسیقی اشتغالزایی کردهام، آنها هرکدام چندماه در عرصه فرهنگ و علاقهشان مشغول بودند، در حالیکه ممکن بود که طی این مدت ساز نزنند. 3سال است که این روند ادامه دارد، بیاینکه کوچکترین توقعی برآورده شود.
- فکر میکنید چرا برای ارتقای موسیقی چندان فعالیت نمیشود؟
- واقعاً نمیدانم، این روزها انجمن موسیقی تصمیم به تشکیل انجمن فیلارمونیک گرفته است، این در حالی است که ارکستر ملی و سمفونی از کوچکترین امکانی بیبهره است.
درست در همین جاست که با این سوال مواجه میشویم که اگر انجمن موسیقی بودجهای برای تشکیل ارکستر جدیدی دارد چرا مشکلات دو ارکستر دیگر را که به ثمر رسیدهاند حل نمیکند، مگر نه اینکه تعریف ارکستر فیلارمونیک این است که هیچ حمایت دولتی از آن نشود و مردم، علاقهمندان و فرهنگدوستان بودجه آن را تامین کنند، تمام اینها حاکی از این است که بودجه عرصه موسیقی کفایت میکند. منتهی نکته اینجاست که این بودجه در اختیار یک گروه خاص است.
با این اوصاف من با تمام این مشکلات کنار آمدهام، اما تنها در صورتی که لااقل دیگر در این مسیر برای ما سنگاندازی نکنند. برای مثال ارکستر سمفونیک همزمان با برنامههای کنسرت ما به اجرای 6برنامه متوالی پرداخت و همین باعث شد که ما تعداد زیادی از مخاطبانمان را از دست بدهیم.
- به نظر میرسد که نبود رپرتوار کافی و نوازنده قدرتمند نیز به این کاستیها دامن میزند!
-من با تمام این مشکلات کنار میآیم، نداشتن رپرتوار، نوازنده، محل تمرین و... در صورتی که مشکلات مالی وجود نداشته باشد قابل تحمل است. اما ما قبل از هر چیز با کمبود امکانات مالی روبهرو هستیم. ارکستر ملل درست مثل انسان گرسنهای است که تنها کمکهایی در اندازه رفع موت به او میرسد.
- در حال حاضر «ارکستر سمفونیک» و«ملی»نیز با مشکلاتی مشابهی روبهرو هستند، بسیاری معتقدند ادامه این روند خطر نابودی ارکسترها را به همراه ندارد؟
-به نظرم جای نگرانی چندان نیست، به خصوص در شرایطی که تشکیل ارکسترهای بزرگ درست مثل یک اپیدمی شده است که تب آن به زودی فروکش خواهد کرد، مساله مهم قبل از ارکستر هم خود موسیقی و هویت آن است که نگرانکننده است.
اگر هیچ ارکستری هم در کشور وجود نداشته باشد لطمه زیادی به فرهنگ موسیقایی ما وارد نخواهد شد، در صورتی که دغدغه حفظ ارزشها و ماهیت موسیقایی در ما زنده باشد این مشکلات تا زمانی که مدیر موسیقی ما خود موزیسین نباشد وجود خواهد داشت. در حال حاضر کارشناسان موسیقی کوچکترین تاثیری در تصمیمات اتخاذ شده ندارند.
آن تعدادی هم که به عنوان کارشناس در دفتر موسیقی فعالیت میکنند بیش از 20سال است که در آنجا حضور دارند. نگاه آن افراد هر چند هم مثبت باشد باید قبول کنیم که موسیقی ما نیازمند دیدگاههای جدیدی است. از سوی دیگر به نظرم نمیتوان تمام مشکلات را متوجه سیاستگذاران کرد.
مخاطبان نیز از فراهمآوردن این مشکلات مبری نیستند. به نظر میرسد مردم نسبت به تمامی حواس پنجگانه خود حساسیت دارند، اما هیچ توجهی به گوش موسیقایی خود نمیکنند. رسانههای جمعی هر موسیقی را پخش میکنند، بیاینکه با هیچ اعتراضی مواجه شوند.
مردم هم در هر کنسرتی و با هر کیفیتی حضور دارند و گاهی به جای اعتراض و ترک سالن به این اجراهای بد و ضعیف، نوازندگان را مورد تشویق قرار میدهند. از سوی دیگر این دانش فرهنگی وجود ندارد که یک قطعه موسیقایی به نام مولف آن شناخته شود، مردم تنها خوانندگان را میشناسند، نکته مهمی که باید به آن توجه کرد یعنی عدم آگاهی عموم جامعه برای بهوجود آمدن این وضعیت کمک بسیاری کرده است.
- از فعالیت ارکستر ملل که بگذریم در باره «ایکوم» که شما ریاست بخش موسیقی آن را برعهده دارید توضیح بدهید؟
- ایکوم یک NGO بینالمللی با بیش از 60سال سابقه است که همزمان با یونیسف و یونسکو شکل گرفته است. این موسسه قبل از انقلاب در ایران فعال بود و حال بعد از انقلاب 9سال است که فعالیت خود را آغاز کرده است.
یکی از اهداف کمیته موسیقی، راهاندازی و مرمت موزه موسیقی «آواها و نواها» در شیراز بود که باید آن را اولین موزه صوتی، شنیداری و تصویری در ایران قلمداد کرد و نتیجه این فعالیتها تا امروز بازیابی اولین سرود ملی ایران و سمفونی نفت ساخته علینقی وزیری بود. همچنین در نظر داریم نمایشگاهی از سازهای بومی و ملی ایران همراه با ورکشاپهای مختلف و بروشورهای جامع برگزار کنیم. جمعآوری اسناد، مدارک و تصاویر در رابطه با موسیقیدانان از جمله فعالیتهای ما است.
- فکر میکنید این فعالیت به نتیجه مطلوب برسد؟
- تا جایی که به من مربوط است سعی در انجام این اهداف به بهترین شکل ممکن را دارم. اما بخشی که مربوط به تامین بودجه است به من مرتبط نمیشود. به هر حال «ایکوم» یک NGO فعال است که تلاشهای گستردهای دارد، از سوی دیگر ما با مقر اصلی «ایکوم» در پاریس مشغول مذاکره هستیم تا شرایط به نحو بهتری برای فعالیتهایمان آماده شود.
- برنامههای بعدی که برای خودتان در عرصه موسیقی تعریف کردهاید چیست؟
-در حال حاضر مشغول ساخت موسیقی فیلم «هفت شهرعشق» هستم که تلفیقی از تصویر، فیلم، نقاشی روی آب و انیمیشن است.
این فیلم در رابطه با زندگی و رابطه شمس و مولانا است. موسیقی هفت شهر عشق براساس موسیقی دستگاهی، ارکستر و تفکر مینیمالیسم است، بخشهایی از موسیقی فیلم آوازی است و بهمن رجبی نیز با نواختن تنبک ما را همراهی میکند. تصویری که از موسیقی مولانا وجود دارد با نی، دف، تمبور و دست آخر صدای شهرام ناظری آمیخته است. قصد من این است که در هفت شهر عشق این تصویر را بشکنم و از سازهای ایرانی کمتر استفاده کنم.